توضیحات : نويسنده كتاب «پاييز را فراموش كن» در بيشتر جاهاي داستان به ناعادلانه بودن شرايط زندگي اشاره مي كند و از زخمهاي صحبت ميكند كه در بعضي از قهرمانان داستان به دمل چركين تبديل شده و تا اين دمل چركين خوب شود نياز به زمان دارد. پوريا به دليل فشارهاي روحي و رواني ناشي از مرگ مادر و اتهام پدر به او بابت مرگ عمدي زنش، تصميم ميگيرد دو سال خدمت سربازي را به صورت داوطلبانه براي طبابت به يكي از روستاهاي محروم لرستان برود. و در اين روستا با عمو چگيني و نوهاش روژان آشنا ميشود كه از خدمههاي درمانگاه ميباشد. و متوجه ميشود كه اهالي بنا به دلايلي روژان را شوم ميداند و از او فرار ميكنند. پوريا فكر ميكنند كه بايد به روژان كمك كند، زيرا تا حدودي مشكل روژان را هم مثل مشكل خودش ميداند چون او هم مانند پوريا از طرف عدهاي رانده شدهاند. بنابراين به فكر تقويت نقاط قوت روژان ميافتد و او را به عنوان دستيار خود در درمانگاه ميپذيرد تا …
© Copyright 2016. Mohammad Sadegh Adib Sereshki